وبلاگ رسمی دکتر علیرضا سلیمانی

دکتر علیرضا سلیمانی
وبلاگ رسمی دکتر علیرضا سلیمانی

وبلاگ رسمی و شخصی دکتر علیرضا سلیمانی

انرژی هسته ای حق مسلم ماست
پیروزی هسته ای برجام ملت ماست

علیرضا سلیمانی

بایگانی
بسمه تعالی


مقدمه
متولد 1337 در تهران ، دیپلیم ریاضی 1354، عزیمت به آمریکا (ایالت کالیفرنیا) در سال 1355، مشغول به تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی، شروع تحصیل در رشته علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و فارغ التحصیل در مقطع دکتری علوم سیاسی در سال 1382، حضور فعال در جبهه های جنگ، علاقمند به مباحث امنیت ملی و داخلی ایران، مطالعات منطقه ایی و بین المللی، استاد نمونه دانشگاه امام حسین (ع)، بازنشسته در سال 1390، فعال در حوزه های مطالعاتی سیاسی و امنیتی ایران.



مروری کوتاه بر زندگینامه علمی ، اجتماعی
در پانزده خرداد سال 1337 در تهران بدنیا امدم، از ان زمانی که به یاد دارم، هر ساله سه ماه تابستان را بهمراه پدر در تفرش بودم. پدرم مرحوم حاج جمشید عاشق تفرش بود، عشقی که در حضورش و خدماتش در تفرش برای شهروندان تفرشی برجسته می باشد (در راهسازی، شهرسازی، مصلی ولایت). عشق به وطن آموختن است و او آموزگار خوبی برایم بود، عشق به ایران، عشق به پیشرفت و سربلندی ایران و اسلام، در کلام پیامبر (ص) حب الوطن من الایمان، و او واقعا با ایمان بود. فرزندانش را با همین ایمان آشنا می کرد، نه صرفا در کلام بلکه در رفتار. همیشه از خدمتش در تفرش به نیکی یام می کرد، حضورش در اولین شورای شهر تفرش در دوران مصدق، در کنار بزرگان و اندیشمندان تفرشی بیانگر علاقه اش به تفرش بودبااینکه از نعمت خواندن و نوشتن محروم بود، ولی روشنفکری روشن ضمیر بود که همه را به کسب علم و تحصیل توصیه می کرد.
زمانی که تحصیلات دوره دبیرستان را در رشته ریاضی به پایان رساندم، در سال 1355 جهت ادامه تحصیل به اتفاق برادرم به آمریکا (ایالت کالیفرنیا) رفتم. در فروردین 1359، در سال چهارم رشته مهندسی کشاورزی، به قصد دیدار به ایران امدم. پس از چند روز حمله هوایی آمریکا به ایران در صحرای طبس ناکام ماند، شکست عملیات نظامی امریکا در آزادنمودن گروگانها حادثه عجیبی بود. بهر حال اقدام کارتر رئیس جمهور آمریکا بر وخامت روابط ایران و آمریکا افزود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان خط امام در سال 1358 این سومین حادثه بود. کارتر دستور داد تمامی ویزا های صادره برای ایرانیان جهت بازگشت لغو شود، عملا با توجه به نبود سفارت آمریکا، بازگشت برای تکمیل دوره مهندسی کشاورزی ناممکن شد.
به قول امام (ره) "الخیر فی ما الوقع" بسیاری از اینکه تحصیلاتم ناتمام گردیده افسوس می خوردند ولی برای من این چنین نبود هیچگاه در فردا برایم ناامیدی وجود نداشت، بنابراین به پایگاه بسیج یا همان مدرسه عشق در خیابان فلسطین قدم گذاشتم، عشقی که معلم اولش پدرم بود، با نامه ایی به جایی که بعدا متوجه شدم ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، رفتم و با توصیه ای که در ذیل ان شده بود روز بعد به کرمان رفتم. اولین مظهر خلوص عشق را در سپاه کرمان یافتم. سه ماه بعد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد، همراه سپاه کرمان به مهاباد رفتم، شهری که در محاصره ضد انقلاب بود. تا خرداد سال 1360 در مهاباد بودم، مریضی تب مالت مجبور به برگشت و مداوایم در تهران نمود.
درست پس از یک سال مجددا به همان ساختمان ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفتم که متوجه شدم بخشنامه ای از فرماندهی صادره شده که هرکس بابیش از 6 ماه بسیجی خود ، جنود پاسدار اسلام است. من هم به همین سادگی پاسدار شدم، در عملیات فتح المبین شرکت کردم. در جبهه عین خوش از پهلو و بازو مجروح شدم، در عملیات بیت المقدس شرکت کردم، برروی اسکله بودم که رادیو اغلام کرد خرمشهر آزاد شد. خوشحالی مردم خبری مهمتر از آزادی خرمشهر بود و خوشحالم کرد. امکان رفتن به آمریکا پس از یکسال برای تکمیل رشته مهندسی کشاورزی فراهم شد، پدرم نیز توصیه کرد، ولی ماندن در سپاه و حضور در جبهه ها برایم ترجیح داشت. در اکثر عملیات ها حاضر بودم (مانند عملیات رمضان) و اگر هم نبودم پس از عملیات حاضر می شدم مانند عملیات بدر و والفجر 8 که فاو آزاد شد. از این زمان یگان عملیاتی ام تیپ 63 خاتم بود، تیپ توپخانه که در همان تیپ هم با ترجمه رفترچه اموزشی توپ، همراه با دوستان بسیجی دانشجو، برنامه هدایت آتش را از روش سنتی ان خارج نمودیم، همه برادرات توپچی ماشین حساب های برنامه دار داشتند و با دقت بالاتری هدف زنی می کردند. تا زمان پذیرش قطعنامه 598 در همین تیپ رزمی بودم.
در اولین کنکور دانشگاه پس از بازگشایی در سال 1362، شرکت نمودم، به خاطر علاقه ایی که به مطالعات تاریخی و سیاسی از همان دوران نوجوانی داشتم، در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم، البته رشته مهندسی کشاورزی با ان مفهومی که در آمریکا بود همچنان در ایران ناشناخته است. واحد های من بیشتر به مهندسی راه و ساختمان و مکانیک نزدیک بود که شورای انقلاب فرهنگی از من پذیرفت. در حال حاضر متوجه شدم همان مهندسی کشاورزی در دانشگاه تحت عنوان مهندسی عمران روستایی پذیرش دانشجو می شود که این هم اط مظلومیت کشاورزی در ایران است!!!.
کارشناسی ارشد علوم سیاسی را پس از جنگ 1368 در دانشگاه تربیت مدرس خواندم و مقطع دکتری علوم سیاسی را در سال 1382 در دانشگاه تهران به پادان رساندم ، علاقه ام به دفاع مقدس و انگیزه ام در مطالعه چرایی شور و نشاط بسیجی ها در جبهه های نبرد از یک طرف و مقابله سرسختانه اعراب عموما و عراقیها خصوصا در مقابله با ایران از طرف دیگر، عنوان پایان نامه دکترایم را تحت عنوان جامعه شناسی جنگ ایران و عراق از منظر نشانه شناسی رقم زد.
پایان نامه جامعه شناسی جنگ نشان داد که تا چه حد مردم ایران و مردم کشور های عربی بصورت عام و عراق بصورت خاص، از فرهنگ یکدیگر بیگانه اند و چه وظیفه ای سنگین بر دوش مراکز علمی مب باشد که مقدمات این دوگانگی فرهنگی را از میان بردارند. الان هم همین بیگانگی فرهنگی همچنان پرقدرت تداوم دارد، در تحولات سالهای اخیر در جهان عرب، سه نام متفاوت نشانه شد. بهار عربی، بیداری اسلامی، بیداری انسانی ولی هر سهنشانه ای بی رنگ شد، چون نشانه گذاران از فرهنگ های مردم بی خبرند و هریک به رغم خود نشانه می روند. هنوز شعر مولانا مصداق دارد:

هرکسی از ظن خود شد یار من                   کس نجوید از درون اسرار من

در جامعه شناسی جنگ نه از جنگ مذمت می شود و نه از تعریف و تقدیس بلکه در جنگ در متن جامعه مورد کاوش و پژوهش قرار می گیرد که چگونه این متن نیروهای خود را بصورت لشکر ها و یگان هاو رزمندگان به صحنه جنگ می کشاند و چگونه نخبگان جنگ از این لحاظ در دایره و یا شبکه جامعه رزمنده قرار می گیرند و مطیعند. جامعه شناسی جنگ ایران و عراق بازگشایی خلوص ملت ایران و عرفان رزمندگان در شبکه جنگ می باشد. چگونه شهدا حاکمان قدرت در شبکه می شوند؟ چگونه قدرت شهدا سرنوشت تاریخ ایران و عراق را عوض کرد؟ نگاهی به راهپیمایی اربعین حسینی در سالهای پس از جنگ آمریکا و عراق نمایید، چگونه قرائت شهدا ازجنگ بر همه قرائت ها پیروز شد؟ و ایرانیها و عراقیها وهمه در کنار هم بوی خیمه آقا اباعبدالله (ع) ره می سپارند. همانطور که قرائت شهدای بدر واحد بر شبکه قدرت زمان خود حاکم شد و اولین حکومت اسلامی را مستقر نمود و تاکنون هم الهام بخش جهان اسلام است.
همزمان در دوره تحصیلات مقطع دکتری به تدریس و پؤوهش در دانشگاه امام حسین (ع) فعال بودم، به مباحث سیاسی و امنیتی خاورمیانه علاقمند، خصوصا عراق که برای ایران هیچ کشور در منطقه و جهان این مقدار اهمیت ندارد. به جایگاه ثابت و باثبات ایران در منطقه متلاطم و خشونت بار، به اینکه چگونه آرامش و ثبات سیاسی را در میان این همه تلاشهای منطقه ایی و بین المللی برای ایران فراهم سازیم؟ انعکاس تلاش های پژوهشی ام در سر کلاس های تدریس بود که در سال 1389 رتبه اول و استاد نمونه آموزشی در دانشگاه امام حسین (ع) شدم. ولی در سال 1390 بازنشسته. پس از بازنشستگی ام به دوکار مشغولم، در تهران در موسسه مطالعاتی و در تفرش به امر کشاورزی.
با همه مطالعات سیاسی ام به هیچ گروه و حزب سیاسی به امر امام راحلمان (ره) که مداخله در امور سیاست را برای پاسدار ها از زهر کشنده تر می یافت، ورود نداشتم.
و در نهایت با خاطره ای از شهید محلاتی مطلب خود را به پایان رساندم ، سال 62 که در دانشگاه تهران قبول شدم، اعضای انجمن اسلامی دانشکده به لحاظ سن بالایم نسبت به سایر دانشجویان تقاضا عضویت و پذیرش مسئولیت در آن را نمودند. من گفتم که منع قانونی دارم، گفتند انجمن اسلامی حزب نیست، برادران را به استفتا شهید محلاتی به عنوان نماینده امام در سپاه از امام (ره) اشاره دادم که سوال نموده گروههایی که حزب نیستند ولی از احزاب و کاندیداها در زمان انتخابات حمایت می کنند به منزله حزب اند یا خیر؟ امام (ره) فرمود به منزله فعالیت حزبیست، استفضاییه ایی که در آن زمان در ورودیهای همه ساختمان های سپاه نصب بود. و من همچنان بر همین خط ام

والسلام.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی